Sunday, May 19, 2013

NIMA:ROBAIرباعی های نیما

NIMA ROBAI
میلت سوی دوستان نهاده ست چرا 
بهرت همه  با بدان زیاده ست چرا 
گویی که ندارد سخنم گیرایی 
پس بر سر هر زبان فتاده ست چرا 
نیما رباعی و به دنبال آن دو بیتی و به ویژه دو بیتی تبری   یا مازندرانی را به عنوان نماد و محملی برای ایجاز به کار می گیرد تا با قصیده سرایان حرف های تکراری  مقابله کند و بر کلمه اهمیت و اعتبار گذارد و به آن ها خدمت کند . می گوید 
کسی که شعر می گوید به کلمات خدمت می کند 
و در جای دیگر , در  نامه های  همسایه بر توانایی در تنظیم کلمات تاکید می گذارد 
  زیرا این جا نظم کلمات و اقتصاد کلام در مقابل اطناب کلاسیک ها قرار می گیرد و شعر با این ابزار 
مرصع می گردد .ابزار در قاموس نیمایی نه تنها کلمه , که انتخاب درست ان برای ترکیب و عبارت بندی است 
برای نیما کلمات هم ابژکتیو هستند و هم سوبژکتیو 
نیما: نامه های همسایه , شماره ١٢٢
می گوید : شعرایی که مال دوره های تفحص  درونی هستند با توجه که به درونی های خود داشتند ,کلمات را برای رنگ گذاری در طبیعت خارج انتخاب نمی کردند .او معتقد است در شعرش کلمات ... حکم ملودی را دارند در یک کمپوزیسیون وسیع ,نوانس و کنتراستی را که به وجود می آورند مطبوع است 
و آنگاه در تعریف و تبصره این معنا را گسترش می دهد و می گوید 
در این صفحات به خارج مطالب کلمه به کلمه از روی حساب گذاشته شده است کلمات در حکم ارقام کوچک و بزرگ در خلال مطالب مورد بحث  ما ,اگر قیاسی وقوع پیدا کند روابط ضروری منطقی را - که باید در بین مقدمات و مطالب بر قرار باشد - با وضع ناسازگاری به هم نمی زند 
نیما : شعر و شاعری , ص ٣٩٣ 
و باز افزون بر شعر های کوتاه نیما , و نه منظومه های بلند روایی او , و همچنین در رباعی ها و دو بیتی های نیماست 
که این وضع سازگار و ترکیب حساب شده ی کلمات و آیین سرود او را می توان یافت , بر خلاف شاخه ها ی گفتاری و ساده گرای شعر فرا نیمایی که در دراز گویی و ترکیبات مکرر و محدودیت واژگانی ,آبشخور در منظومه ها,حکایت ها  و شعر روایی نیما دارد و به نوعی بازگشت به آن است و نه فرا ی آن 
صدقای سرود آن که یکتایی بود 
گویند بر او آمد دیوار فرود 
بر سر شد هر حکایتی او را لیک 
از دل نشدش ای عجب آیین سرود 



  • Faramarz Soleimani شاعران بسیاری رباعی گفته اند اما جملگی رنگ و بوی رباعی خیام را دارد .برخی شاعران ناشناس هم رباعی هاشان را به مجموعه خیام افزوده اند و در واقع آن را آلوده اند. تنها یک شاعر است که پس از خیام، رباعی هایش مستقل و خاص خود اوست و « شعرزمان» است و آن هم شاعر گت مرد مازندرانی ، نیمای یوش است: با دل به همه زیر و زبرتاخته ام \ گربافته ام وگرنه خود باخته ام \ گرشعرم در قبول طبع تو نبود \ این شعرزمان است که من ساخته ام

  • Faramarz Soleimani انیما می گوید:من این رباعیات را برای این ساخته ام که نه فقط قلم اندازی کرده باشم بلکه به آسانی وصف حال و وضعیت خودم را در این زندگانی تلخ بیان کرده باشم...از شعرم خلقی به هم انگیخته ام \ خوب و بدشان به هم درآمیخته ام \ خود گوشه گرفته ام تماشا را کآب \ درخوابگه مورچگان ریخته ام

Friday, May 3, 2013

NIMA:تورامن چشم درراهم I KEEP MY EYES ON YOUR WAY



تو را من چشم در راهم شباهنگام

که می گیرند در شاخ تلاجن * سایه ها رنگ سیاهی

وزان دلخستگانت راست اندهی فراهم

تو را من چشم در راهم.

شباهنگام ، در آن دم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند

در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام

گرم یادآوری یا نه ، من از یادت نمی کاهم

تو را من چشم در راهم




زمستان۱۳۳۶
نیما یوشیج
NIMA:
I keep my eyes on your way
تو را من چشم در راهم شباهنگام

که می گیرند در شاخ تلاجن * سایه ها رنگ سیاهی

وزان دلخستگانت راست اندهی فراهم

تو را من چشم در راهم.

شباهنگام ، در آن دم که بر جا دره ها چون مرده ماران خفتگانند

در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام

گرم یادآوری یا نه ، من از یادت نمی کاهم

تو را من چشم در راهم

زمستان۱۳۳۶
نیما یوشیج


NIMA:OLD TURTLE


در کنار رودخانه می پلکد سنگ پشت پیر
روز، روز آفتابی است
صحنۀ آییش گرم است

سنگ پشت پیر در دامان گرم آفتابش می لمد، آسوده می خوابد
در کنار رودخانه

در کنار رودخانه، من فقط هستم
خستۀ درد تمنا
چشم در راه آفتابم را
چشم من اما
لحظه ای او را نمی یابد

آفتاب من
روی پوشیده است از من در میان آبهای دور
آفتابی گشته بر من هر چیز از هر جا

از درنگ من
یا شتاب من
آفتابی نیست تنها آفتاب من

در کنار رودخانه

نیما یوشیج