Sunday, November 24, 2013

NIMALOGY:ROBAI

ویژه نامه ی نیما آبان و آذر و دی ۱۳۹۲
ویژه نامه ی نیما در روزنامه ی بامداد ازآبان تا دی ۱۳۵۸ در طی هر دهه
روزامد شده و مورد مرجعه و استفاده نشریات و کتابها گوناگون بوده است
Faramarz Soleimani شاعران بسیاری رباعی گفته اند اما جملگی رنگ و بوی رباعی خیام را دارد و تقلید بیرونی و محتوایی کارهای او ست.برخی شاعران ناشناس و متاخر هم رباعی هاشان را به مجموعه خیام افزوده اند و در واقع آن را آلوده اند به گونه یی که کوشش هایی برای غربال این گونه آثار لازم بوده است. تنها یک شاعر است که پس از خیام، رباعی هایش مستقل و خاص خود او
و فلسفه و روش نگرش اوست و این که به گفته ی شاعر « شعرزمان» است و آن هم شاعر گت مرد مازندرانی ، نیمای یوش است که می گوید:
با دل به همه زیر و زبرتاخته ام
گربافته ام وگرنه خود باخته ام
گرشعرم در قبول طبع تو نبود
این شعرزمان است که من ساخته ام

Monday, November 11, 2013

می تراود مهتابNIMALOGY


می تراود مهتاب
نیما یوشیج

می تراود مهتاب
می درخشد شبتاب
نیست یکدم شکند خواب به چشم کس و لیک
غم این خفته ي چند
خواب در چشم ترم می شکند.

نگران با من استاده سحر
صبح می خواهد از من
کز مبارک دم او آورم این قوم به جان باخته را بلکه خبر
در جگر لیکن خاری
ازره این سفرم می شکند.

نازک آرای تن ساق گلی
که به جانش کِشتم
و به جان دادمش آب
ای دریغا ! به برم می شکند.

دست ها می سایم
تا دری بگشایم
بر عبث می پایم
که به در کس آید
در و دیوار بهم ریخته شان
برسرم می شکند.

می تراود مهتاب
می درخشد شبتاب
مانده پای آبله از راه دراز
بر دم دهکده مردی تنها
کوله بارش بردوش
دست او بر در، می گوید با خود:
غم این خفته ي چند
خواب در چشم ترم می شکند.

١٣٣١

NIMAESQUE:TRANSLINGUAL:WHEN THE FIDDLE WEEPSهنگام که گریه می دهد ساز

فرامرز سلیمانی :نیما وار 
A TRAMSLINGUAL POEM
هنگام که گریه می دهد  ساز 
درون عاشق با سازش می گرید وقتی که عاشق می شود 
هنگام که گریه می دهد ساز 
آن دود سرشت ابر بر پشت 
هنگام که نیل چشم دریا 
از خشم به روی می زند مشت 
زان دیر سفر که رفت از من 
غمزه زن و عشوه ساز داده 
دارم به بهانه های مانوس 
تصویری از او به بر گشاده 
لیکن چه گریستن چه توفان 
خاموش شبی ست هرچه تنهاست 
مردی در راه می زند نی 
و آواش فسرده بر می آید 
تنهای دگر منم که چشمم 
توفان سرشک می گشاید 
هنگام که گریه می دهد ساز 
این دود سرشت ابر بر پشت 
هنگام که نیل چشم دریا 
از خشم به روی می زند مشت 
وقتی که عاشق می شود درون عاشق با سازش می گرید 
When the fiddle weeps
This smoke substance cloud back
When the blue Nile eyed sea
Hits herself on the face by rage
From that traveller who's long gone
From that ogling and coquetting one
I have her picture open
In front of me with known reason
But what weeping what storm
It is a silent night and all lonely
A man plays reed Ney on the way 
And his song is melancholic 
The other lonely soul is me 
Who is pouring tears
When the fiddle weeps
This smoke substance cloud back
When the blue Nile eyed sea
Hits herself on the face by rage




Sunday, November 10, 2013

NIMALOGY:نیما,چکیده ی زمان

Nima's bust,Dr.Faramarz Soleimani Collection
img:Zohreh Khaleghi
نیما,چکیده ی زمان
بر سر قایقش اندیشه کنان قایق بان
دا یمن می زند از رنج سفر بر سر دریا فریاد
اگرم کشمکش موج سوی ساحل راهی می داد
سخت توفان زده روی دریاست
نا شکیباست به دل قایق بان
شب پر حادثه دهشت افزاست
بر سر ساحل هم لیکن اندیشه کنان قایق بان
ناشکیبا تر بر می شود از او فریاد
کاش بازم ره بر خته ی دریای گران می افتاد
نیما : بر سر قایق,
برای نیما چکیده ی زمان بودن یعنی معاصر و همروزگار بودن ,نه لزومن به معنی شعر و شعار عریان سیاسی ,بل به این معنی که روزگار و آدم های هم روزگار ملموس و در دسترس باشند ,عاشق باشند و نه غرق در نفرت و بیزاری,,
 به کار و زندگی و درد و رنج هاشان مشغول باشند , و همراه و همپای شعر و شاعر و مدرنیت و حال و هوای روز باشند و حالا اگر هم شاعر نباشند نقا ش و تندیسگر و قصه نویس و نمایشنامه نویس و مانند آن هستند
فرامرز سلیمانی:از یک گفت و گو 

Monday, November 4, 2013

NIMA:WHAT IS POETRYنیما : شعر چیست؟

img:moj
نیما : شعر چیست؟
شعر یک قدرت است . یک قدرت حسی و ادراکی که توسط آن معانی و صور گوناگون در بروز خود قو ت پیدا می کند
نیما  به جای آن که تعریف استاتیک گذشته گان را تکرار کند می کوشد به تعریفی دیالکتیک از شعر برسد وبه همین نیت  ادامه می دهد
شعر که قدرت حسی و ادراکی ماست ارتباط دست به نقد با احساسات روزمره ی زندگانی ما دارد و همین مساله باعث بر آن همه اشتباهات بزرگ شده است من می خواهم شما دچار این اشتباه نشوید .هستند کسانی که خیال می کنند شعر عبارت از واحد های احساسات ماست ,البته واحد های تاثرات  ما هست و نه چیزی بیشتر 
نیما: شعر و شاعری,ص ١٨٨ و ١٨٩
نیما با تاکید بر شعر زندگی و شعر امروز ,شعر تقلیدی و تکراری و قالب های کهنه و دستمالی شده را شعر مرده 
می دا ند و می گوید 
ما درست به دوره یی رسیده ایم که شعر مرده است ,مسیر نظر تنگ و محدودی که قدما داشته اند به پایان رسیده است ..راه کور شده است 
نیما:شعر و شاعری ,ص ٥٣
تقلید کورکورانه ی معا صران از هم که همیشه و هر جا بوده و در عصر دیجیتال با شتاب بیشتری ادامه دارد ممکنست در این مباحثه نیما حس  تقلید و اطاعت کورکورانه از متقدمان را مورد نظر دارد .چیزی که که نیما را همیشه آزار می دهد 
می گوید :آن که آغاز می کند به زحمات و اندوخته ی فراوان ,تجربه اندوخته و به هم انداخته است و حال آن که دیگری که سبک او را دوست دارد و تعقیب می کند ,با مساله حاض ر و آما ده پیش از خودی کار کرده است. آما ده نبودن مساله و حد و حدود راه ,مردم را به اشتباهات دائمی دچار کرده است از این که هنری از خود سراغ می دهند که بیشتر می توانندبه سبک شاعران خراسان یاعراق قصیده و غزل بسازند و تعجب می کنند چطور به این آسانی انجام می گیرد !
نیما تقلید مردگان امروز را از مردگان دیروز مثال می زند و می گوید این کپیه است ...و این چیزی برای هنرمند  ندارد و بیش تر و پیش تر از این ها به کمال رسیده است و آنگاه نظرش را به این گونه اعلام می دارد که 
راه برای تقلید همیشه باز است اما عمل ابتکار است که ارزش دارد و خلق الساعه نیست 
بنا بر این ها و با تعریفی که نیما از شعر به دست می دهد ,او رونویسی ها ,تقلید ها و پخته خواری معاصران را شعر نمی داند و به طریق اولی آنان را شاعر و معاصر نمی خوا ند و همچنین است رونویسی از شاهنامه به دست ترانه سرایان و یا تجربیات نوشین در به روی صحنه آوردن آن و همچنین ساعدی ها و حافظ ها و ساب های قلبی دوران ,که نه به این دوران بل به هیچ دوران  ندارند و رنج خود می برند و زحمت ما می دارند و آثار کاذ بشان ربطی به شعر و شاعری و تعاریف شعر ندارد